زمان تقریبی مطالعه: 41 دقیقه
 

تولی و تبری





تولِی و تبرِی به دوستی با خدا و دوستان وی و دشمنی با دشمنان خدا اطلاق می شود؛ در نوشتار حاضر معادل کلمه‌های تولی و تبری در قرآن کریم را بررسی و اهمیت آن دو و تقدم تبری بر تولی و اسوه‌های تولی و تبری و روایات آن را از نظر شما می‌گذرانیم.

فهرست مندرجات

۱ - تعریف تولی و تبری
       ۱.۱ - در لغت
       ۱.۲ - در اصطلاح
       ۱.۳ - تکامل جذب و دفع
۲ - معادل تولی و تبری در قرآن و آیات آن
۳ - اهمیت تولی و تبری
       ۳.۱ - حب و بغض فی اللّه دائر مدار دین
       ۳.۲ - نهی از دوستی با کفار
       ۳.۳ - محکم‌ترین دستگیره ایمان
       ۳.۴ - تولی و تبری نتیجه ایمان
       ۳.۵ - تولی و تبری خود ایمان
۴ - تقدم تولی و تبری بر دیگر پیوندها
       ۴.۱ - بیزاری حضرت ابراهیم از آزر
       ۴.۲ - طعم ایمان
۵ - تقدم تبری بر تولی
۶ - اسوه‌های تولی و تبری
       ۶.۱ - حضرت ابراهیم
       ۶.۲ - پیامبر اکرم
       ۶.۳ - اهل بیت
              ۶.۳.۱ - تکامل ایمان
              ۶.۳.۲ - وجوب محبت اهل بیت
              ۶.۳.۳ - حب علی علامت ایمان
۷ - تولی و تبری در تربیت اخلاق انسان
       ۷.۱ - محبت و عداوت دو حالت عاطفی
       ۷.۲ - اسلام و جنبه‌های عاطفی
       ۷.۳ - شواهدی از قرآن
       ۷.۴ - شواهدی از روایات
       ۷.۵ - اهمیت زیارت‌نامه‌ها در تولی و تبری
              ۷.۵.۱ - زیارت امیرالمومنین
              ۷.۵.۲ - امام‌ حسین در روز‌ عرفه
              ۷.۵.۳ - زیارت عاشورا
۸ - فهرست‌منابع
۹ - پانویس
۱۰ - منبع

۱ - تعریف تولی و تبری



تولِی و تبرِی به دوستی با خدا و دوستان وی و دشمنی با دشمنان خدا اطلاق می شود.

۱.۱ - در لغت


تولی از ماده «و-ل-ی» به معنای به کار کسی پرداختن ، کاری را عهده دار شدن
[۳] شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۲.
، قبول ولایت
[۴] شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۳.
، کسی را دوست و سرپرست گرفتن
[۶] شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۳.
و پیروی کردن است و اگر با «عن» متعدی شود به معنای اعراض و رویگردانی می‌آید. در زبان فارسی هم «تولا» به معنای محبت و دوستی آمده است.
[۱۰] دهخدا، لغت نامه، ج۵، ص۷۱۵۰، «تولی».

تبری از ماده «ب-ر-أ» به معنای دوری از عیب و نقص ، بهبودی از مرض و دوری جستن از چیزی آمده است.
[۱۶] فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، ص۴۷-۴۶، ماده بری.
[۱۷] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج۴، ص۵۷۵، ماده تبری.


۱.۲ - در اصطلاح


در اصطلاح، این هیئت ترکیبی (تولی و تبری) در مفاهیم دوستی خدا، دوستی با دوستان خدا، پیامبران ، امامان معصوم و مؤمنان و دشمنی با دشمنان خدا و دشمنان انبیا و اولیای الهی و نیز اعتقاد به ولایت اهل بیت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و دوستی با آنان و دشمنی با دشمنان آنان
[۲۰] فتح‌الله، احمد، معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص۱۳۰.
و حب و بغض در راه خدا استعمال شده است.

۱.۳ - تکامل جذب و دفع


برخی، تولی و تبری را مرحله تکامل یافته جذب و دفع در جمادات و نباتات دانسته و گفته اند: جذب و دفع در حیوانات به صورت شهوت و غضب و در انسان به صورت میل و اراده و حب و بغض نمود می‌یابد و اگر تحت تدبیر عقل و وحی قرار گیرد جاذبه « تولی » و دافعه « تبری » خواهد بود که از ارکان فروع دین محسوب می‌شوند.
[۲۳] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، ج۱۰، ص۱۳۰.


۲ - معادل تولی و تبری در قرآن و آیات آن



تولی و تبری با این هیئت ترکیبی در قرآن نیامده؛ ولی ماده «ولی» و مشتقات آن در مفهوم دوستی و سرپرستی و یاری و واژه تبری و برائت به معنای بیزاری و دوری جستن، در آیاتی به کار رفته است. برخی مفسران آیات دیگری را نیز به تولی و تبری تفسیر کرده اند؛ نمونه این‌که در آیه ۱۵۷ اعراف، «عَزَّروهُ» را به تبری از دشمنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و «نَصَروهُ» را به تولی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) معنا کرده
[۲۴] سلطان علی‌شاه، سلطان محمد بن حیدر، بیان السعاده، ج۲، ص۲۱۱.
و در ذیل آیه ۳۳ طه، اساس رسالت و عبادت را تسبیح و تحمید دانسته‌اند که گاهی به صورت نماز و زکات و گاه به صورت تولی و تبری بروز می‌کند.
[۲۵] سلطان علی‌شاه، سلطان محمد بن حیدر، بیان السعاده، ج۳، ص۲۲.


۳ - اهمیت تولی و تبری



حقیقت ایمان به خدا سر سپردن به دوستی اوست و دوستی با خدا و رسول و آنچه به آن امر کرده و دشمنی با آنچه که از آن نهی کرده است.
[۲۶] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۶، ص۴۷۸.


۳.۱ - حب و بغض فی اللّه دائر مدار دین


مدار دین بر حب و بغض فی اللّه است،
[۲۷] ایوب الزعی، محمد بن ابی‌بکر، عدة الصابرین، ج۱، ص۸۹.
از این رو ایمان راستین، محکوم معادله تولی و تبری است که مؤمن بر اساس آن هم باید از انوار ارباب کمال و اهل حق استضائه کرده و همنشینی و دوستی با آن‌ها را برگزیند و هم باید از رفاقت و دوستی هواپرستان و اهل بدعت بپرهیزد تا به صراط مستقیم الهی که همان ایمان خالص است دست یابد
[۲۸] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۰.
[۳۰] جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۱، ص۲۷۴.
:«اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضوبِ عَلَیهِم و لاَ الضّالّین».
در خبر است که خداوند به برخی از انبیا وحی می‌کند: به مردم بگوید کارهایی که در دنیا انجام داده‌اید، از عبادت و زهد و تقوا، به نحوی سود آن‌ها به خودتان بازمی گردد؛ بنگرید برای من چه کرده‌اید؟ آیا هرگز دوستی از دوستان مرا دوست داشته‌اید؟ یا با دشمنان من دشمنی کرده‌اید؟ اگر عبادت آسمانیان و زمینیان همراه شما باشد و در آن دوستی با دوستان من و دشمنی با دشمنان من نباشد آن عبادت به کار شما نیاید.
[۳۲] میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار ، ج۲، ص۸۳.
[۳۳] شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص۱۲۴.


۳.۲ - نهی از دوستی با کفار


قرآن کریم مؤمنان را از دوستی با کافران، یهود، نصارا، مسخره کنندگان دین و دشمنان دین، نهی می‌کند:«لا یَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکفِرینَ اَولِیاء». مؤمنان نه تنها نباید با طاغوت و کافران پیوند دوستی برقرار کنند، بلکه باید در برابر آن‌ها موضع منفی داشته باشند و دشمنی خود را با کافران ابراز کنند:
[۴۲] مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۴۴-۱۴۵.
«فَمَن یَکفُر بِالطّغوتِ ویُؤمِن بِاللّهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروةِ الوُثقی...» و این فرمانی است که مؤمنان باید از آن پیروی کنند:
[۴۵] قرائتی، تفسیر نور، ج۲، ص۳۵۹.
«اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یَزعُمونَ اَنَّهُم ءامَنوا بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطّغوتِ و قَد اُمِروا اَن یَکفُروا بِه»، زیرا ایمان به خدا با دوستی با دشمنان خدا سازگاری ندارد: «ولَو کانوا یُؤمِنونَ بِاللّهِ والنَّبِیِّ وما اُنزِلَ اِلَیهِ ما اتَّخَذوهُم اَولِیاءَ ولکِنَّ کَثِیرًا مِنهُم فسِقون».

۳.۳ - محکم‌ترین دستگیره ایمان


نقل است که پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در جمع اصحاب فرمود: کدام دستگیره ایمان از همه محکم‌تر است؟ اصحاب هر یک چیزی گفتند: نماز، روزه، حج، جهاد و.... پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: همه این‌ها مهم‌اند؛ لیکن محکم‌ترین دستگیره ایمان، دوستی و دشمنی در راه خداست و این‌که دوستان خدا را دوست داشته باشی و از دشمنان او بیزار باشی.

۳.۴ - تولی و تبری نتیجه ایمان


شیخ طوسی ذیل آیه ۷۳ انفال، تولی و تبری را نتیجه ایمان دانسته و فرموده است: اگر ایمان سبب دوستی بین مؤمنان و بیزاری از کجی‌ها و گمراهی‌ها نشود، خود مایه گمراهی است.
در رساله حقوق امام سجاد (علیه‌السلام) است که از حقوق معلم بر تو این است که با دشمن وی همنشینی و با دوستان وی دشمنی نکنی.

۳.۵ - تولی و تبری خود ایمان


فضیل بن یسار یکی از یاران امام صادق (علیه‌السلام) نقل می کند:«سالت أبا عبداللّه ، علیه السلام، من الحبّ والبغض أمن الإیمان هو؟ فقال: و هل الإیمان إلاّ الحبّ والبغض؛ از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمود: آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟»
در روایت دیگری، امام صادق(ع) می فرماید:«من أحبّ للّه و أبغض للّه و أعطی للّه فهو ممّن کمل إیمانه؛ آن کس که برای خدا دوستی بورزد، برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمان او کامل شده است.»
و باز می فرماید:«کلّ من لم یحبّ علی الدین ولم یبغض علی الدین فلا دین له؛ کسی که دوستی و دشمنی اش براساس دین نباشد، دین ندارد.»

۴ - تقدم تولی و تبری بر دیگر پیوندها



تولی و تبری بر همه پیوندها حتی پیوندهای عاطفی و خویشاوندی مقدم است، بنابراین، کسانی که به خدا و روز واپسین ایمان آورند با کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت کنند دوستی نمی‌کنند، اگرچه پدران یا پسران یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛ اینان‌اند که خداوند ایمان را در دل هایشان نوشته است: «لا تَجِدُ قَومًا یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ یوادّونَ مَن حادَّ اللّهَ و رَسولَهُ و لَو کانوا ءاباءَهُم اَو اَبناءَهُم اَو اِخونَهُم اَو عَشیرَتَهُم اُولئِکَ کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الایمن...»،

۴.۱ - بیزاری حضرت ابراهیم از آزر


چنان که ابراهیم (علیه‌السلام) وقتی فهمید آزر دشمن خداست از وی بیزاری جست: «فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّاَ مِنه» و مدار تولی و تبری، ایمان و کفر است؛ کسانی که پدران و برادران کافر خود را دوست و سرپرست بگیرند، ستمکارند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذُوا ءاباءَکُم واِخونَکُم اَولِیاءَ اِنِ استَحَبُّوا الکُفرَ عَلَی الاِیمنِ و مَن یَتَوَلَّهُم مِنکُم فَاُولئِکَ هُمُ الظّلِمون». بر اساس آیه ۴ سوره ممتحنه: تا این افراد بر شرک و کفر باقی‌اند تبری از آنان و دشمنی با آن‌ها ادامه دارد: «بَدا بَینَنا وبَینَکُمُ العَدوةُ و البَغضاءُ اَبَدًا حَتّی تُؤمِنوا بِاللّهِ وحدَه...».

۴.۲ - طعم ایمان


از ابن عباس نقل شده: هیچ بنده‌ای طعم ایمان را نمی‌چشد، مگر این‌که دوستی و دشمنی‌اش برای خدا باشد، و کسی که در راه خدا و برای خدا دوستی و دشمنی کند به ولایت الهی دست می‌یابد،
[۶۱] المصنف، ج۸، ص۱۹۶.
چون دوستی و دشمنی برای خدا انسان را به محبت او نزدیک می‌کند و محبت کلید ولایت الهی است.
[۶۲] شرح قصیده، ج۲، ص۴۷۵.
البته این محبت بدون متابعت حاصل نمی‌شود، از همین رو خداوند متعالی نشانه دوستی خدا را در پیروی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) قرار داد: «قُل اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعونی»
[۶۴] آملی، سیدحیدر، محیط الاعظم، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۳.
و چون متابعت هم فرع بر مودت و دوستی است، مردم را به مودت اهل بیت (علیهم‌السلام) فرا خواند: «قُل لا اَسٔلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی» و همان گونه که امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) فرمود: دوستی اهل بیت با دوستی دشمنان آنان جمع نمی‌شود، زیرا خداوند برای انسان دو قلب قرار نداده است.
شایان ذکر این‌که مراد از مودت قربی در آیه یاد شده همان حب فی اللّه است و این‌که اهل بیت (علیهم‌السلام) به آن اختصاص یافته و در حدیث ثقلین، حدیث سفینه و مانند آن، مردم به تبعیت از آن‌ها فرا خوانده شده اند، همه برای تکمیل دعوت دینی است؛ یعنی غایت تولی و تبری، رساندن مردم به کمال و حب الهی است.
مصداق قربی در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، حضرت علی (علیه‌السلام)، حضرت فاطمه (علیهاالسلام)، امام حسن (علیه‌السلام) و امام حسین (علیه‌السلام) و بعد از آن‌ها فرزندان آنان‌اند.
برخی با استناد به آیه «اَطیعوا اللّهَ والرَّسول» گفته‌اند: همه کسانی که ادعای محبت الهی می‌کنند ولی در عمل بر طریقه محمدیه (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیستند در ادعایشان کاذب‌اند.

۵ - تقدم تبری بر تولی



معمولاً تولی و تبری در کنار هم و در یک سطح مطرح می‌شوند؛ ولی از برخی آیات برمی‌آید که تبری بر تولی مقدم است، چنان که در آیه ۲۹ فتح ابتدا شدت عمل با کافران بیان شده، سپس رأفت و دوستی بین مؤمنان مطرح می‌شود: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم...». در کلمه توحید (لا اله إلاّ اللّه) هم نخست آلهه نفی، آن گاه توحید اثبات می‌شود. در احتجاج حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) با قوم خود نیز اول اعلام برائت از مشرکان و سپس تولی آمده است
[۷۳] کاشانی، فتح الله، منهج الصادقین، ج۳، ص۴۰۶.
:«... اِنّی بَرِی ءٌ مِمّا تُشرِکون اِنّی وجَّهتُ وجهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّموتِ والاَرض...». حضرت یوسف (علیه‌السلام) هم با هم زندانیان خویش ابتدا تبری و سپس تولی را مطرح کرد: «اِنّی تَرَکتُ مِلَّةَ قَومٍ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ وهُم بِالأخِرَةِ هُم کفِرون واتَّبَعتُ مِلَّةَ ءاباءی اِبرهیمَ واِسحقَ و یَعقوب...». برخی ذیل آیه «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجا» با بیان مراتبی برای تقوا ، اولین مرتبه آن را تبری از کفر و شرک دانسته‌اند که با شهادتین حاصل می‌شود.

۶ - اسوه‌های تولی و تبری



در این بخش چند نمونه از اسوه‌های تولی و تبری را ذکر می‌کنیم.

۶.۱ - حضرت ابراهیم


قرآن کریم حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) و پیروان وی را اسوه مؤمنان در تولی و تبری معرفی می‌کند: «قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فی اِبرهیمَ والَّذینَ مَعَهُ اِذ قالوا لِقَومِهِم اِنّا بُرَءؤُا مِنکُم و مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللّهِ کَفَرنا بِکُم وبَدا بَینَنا وبَینَکُمُ العَدوةُ والبَغضاءُ اَبَدًا حَتّی تُؤمِنوا بِاللّهِ وحدَهُ...».

۶.۲ - پیامبر اکرم


آیه‌ای دیگر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را نیز الگوی مطلق مؤمنان در همه زمینه‌ها می‌شناساند: «و لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ» و چون تولی و تبری از وظایف و برنامه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود: «واَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین واخفِض جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنین فَاِن عَصَوکَ فَقُل اِنّی بَری ءٌ مِمّا تَعمَلون»، مؤمنان نیز باید در این زمینه به آن حضرت تأسی کنند. برخی خفض جناح با مؤمنان را به اظهار دوستی و محبت با آنان معنا کرده‌اند.
طبق نقل علی بن ابراهیم، مراد از «فَاِن عَصَوکَ» در آیه یاد شده این است که اگر در ولایت علی (علیه‌السلام) و امامان بعد از وی نافرمانی کردند بگو: من از عمل شما بیزارم.

۶.۳ - اهل بیت


مراد از «العُروَهِ الوثقی» در آیه ۲۵۶ بقره نیز حب فی اللّه و بغض فی اللّه و محبت اهل بیت (علیهم‌السلام) دانسته شده و از پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) روایت شده: کسی که دوست دارد بر کشتی نجات سوار شده، به دستگیره قابل اطمینان چنگ زند و به ریسمان الهی آویخته شود، باید بعد از من علی (علیه‌السلام) را دوست بدارد و با دشمنان وی دشمن باشد و از امامان هدایت (فرزندان وی) پیروی کند.
[۸۵] ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۱۹.

بر پایه برخی احادیث، مراد از کسب نیکی‌ها در آیه «... مَن یَقتَرِف حَسَنَةً نَزِد لَهُ فیها حُسنًا اِنَّ اللّهَ غَفورٌ شَکور» دوستی اهل بیت (علیهم‌السلام) و مقصود از «مَن صَلَحَ» در آیه «رَبَّنا واَدخِلهُم جَنّتِ عَدنٍ الَّتی وعَدتَّهُم ومَن صَلَحَ مِن ءابائِهِم و اَزوجِهِم و ذُرِّیّتِهِم اِنَّکَ اَنتَ العَزیزُ الحَکیم» که داخل کردن آنان در جنات عدن از پروردگار درخواست شده، دوستی حضرت علی (علیه‌السلام) است. مراد از انس و جانّی که طبق آیه ۳۹ الرحمن: «فَیَومَئِذٍ لا یُسٔلُ عَن ذَنبِهِ اِنسٌ ولا جانٌّ» در قیامت بازخواست نمی‌شوند نیز خصوص کسانی است که در دنیا دوستدار امیرمؤمنان، علی (علیه‌السلام) بوده، از دشمنان آن حضرت تبری می‌جویند و هم اینان در آن روز از این حکم که آدمی از برادر، مادر، پدر، همسر و پسرانش می‌گریزد مستثنا هستند.
شخصی به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کرد:گاهی شیطان مرا وسوسه می‌کند و من بر خودم می‌ترسم؛ سپس دوستی شما را یاد می‌کنم و دلم آرام می‌گیرد. امام (علیه‌السلام) فرمود: مگر دین جز دوست داشتن است آیا نشنیده ای این سخن خداوند متعالی را که «اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ اللّه» استشهاد امام (علیه‌السلام) به این آیه یا برای آن است که دوست داشتن امامان معصوم (علیهم‌السلام) همان دوستی با خداست، یا برای بیان این است که محبت خدا به تمام و کمال نمی‌رسد مگر با پیروی از ایشان.

۶.۳.۱ - تکامل ایمان


ذیل آیه «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقُوا اللّهَ وکونوا مَعَ الصّدِقین...» نقل است که امام باقر (علیه‌السلام) به ابوحمزه ثمالی فرمود: کسی (در حقیقت) خدا را می‌پرستد که وی را شناخته باشد و کسی که خدا را نشناخته، پرستش وی مانند پرستش غیر خدا از روی گمراهی است. ابوحمزه پرسید: معرفت خدا چیست؟ امام فرمود: معرفت به این است که خدا و رسولش را در موالات علی (علیه‌السلام) و اقتدا به وی و امامان پس از او و تبری جستن از دشمنان آنان تصدیق کند. ابوحمزه پرسید: چه کنم تا ایمانم کامل شود؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: دوستان خدا را دوست بدار و با دشمنان خدا دشمن باش، همان گونه که خدا فرمود:با صادقان باش.
ام سلمه (از همسران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)) به عایشه هنگام عزیمت به بصره گفت: من روزی را به تو یادآور می‌شوم که پیامبر و علی خلوت کرده بودند و تو هجوم بردی و با علی تندی کردی و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به تو فرمود: به خدا سوگند کسی از اهل بیت من و غیر آن‌ها با علی (علیه‌السلام) دشمنی نمی‌کند مگر این‌که از ایمان خارج شود.
در تفسیری از آیه «سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُدّا» هم مراد از جعل ودّ قرار دادن حب علی (علیه‌السلام) در قلب هر مؤمن، دانسته شده است.

۶.۳.۲ - وجوب محبت اهل بیت


ذیل آیه ۲۳ شوری نیز احادیثی در وجوب محبت اهل بیت نقل شده که طبق آن‌ها ثمره دوستی اهل بیت، بهشت و فرجام دشمنی با آن‌ها دوزخ است.

۶.۳.۳ - حب علی علامت ایمان


به نقل روایات متواتر، حب و دوستی علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) عنوان و در رأس نامه عمل مؤمن
[۱۰۹] المناوي، فیض القدیر، ج۴، ص۴۸۱.
و علامت ایمان است و دشمنی با علی (علیه‌السلام) نشان کفر و نفاق است. فخر رازی با تکیه بر وجوب دوستی اهل بیت (علیهم‌السلام) (علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام))، اختصاص ایشان به مزید تعظیم را لازم دانسته است.

۷ - تولی و تبری در تربیت اخلاق انسان



از مهمترین مبانی دین، تَبّری (تَولاّ، در عربی تَولّی: دوستی داشتن با کسی، تَبرّا در عربی تَبرّی: بیزاری، ‌بیزار شدن از...) و بیزاری جستن از بنیانگذاران حکومت ظلم و فساد و دشمنان ائمه هدی است، و این در پی تَولی و اظهار محبت و تحیَّت به پیشوایان دینی است.
از آن جهت که این دو حالت روانی، از عواطف مهم انسانی است که در تربیت اخلاق فردی و همچنین فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی آثار مهمی دارد، و انگیزه بسیاری از رفتارهای پسندیده یا ناپسند می‌باشد، نخست به توضیحی در این باب می‌پردازیم و سپس شواهدی از متن زیارت‌ها نقل می‌کنیم.

۷.۱ - محبت و عداوت دو حالت عاطفی


رغبت و نفرت، محبت و عداوت از حالات انفعالی و عواطف انسان است، که به طور طبیعی در افراد وجود دارد، و در روان‌شناسی مورد تحقیق قرار می‌گیرد.
یک مسلمان صمیمی و پایبند به مذهب نمی‌تواند در دل نسبت به موافقان و مخالفانِ عقیدتی خود حالتی یکسان داشته باشد، زیرا لازمه‌ اعتقادِ راستین به یک مکتب جانب‌داری و دفاع از آن، و علاقه به پیشوایان و نفرت و دوری از مخالفانش می‌باشد، که اگر شخص مکتبی چنین حالتی نداشته باشد، بی‌شک مخالفان از نوعی ضدیت و دشمنی نسبت به او و مکتبش خالی نخواهند بود، چنان‌که در رویدادهای سیاسی و اجتماعی کنونی هم می‌بینیم.

۷.۲ - اسلام و جنبه‌های عاطفی


افزون بر این اسلام که دینی جامع و کامل است، تعلیماتش هیچ‌گاه منحصر به‌اندام‌های بدن و اعمال ظاهری نمی‌شود، بلکه درباره‌ی مقاصد و نیّات آدمی نیز حکم و دستور دارد، و به خصوص نسبت به عاطفه‌ی محبت و عداوت که از عواطف قوی انسان است رهنمودهایی عرضه می‌کند که از حکمت و واقع‌بینی تعلیماتش حکایت می‌نماید.
راز مطلب و اهمیتش در این است که انسان (گذشته از موارد استثنایی) پیشتر و بیشتر از اینکه تابع استدلال و منطق و علم باشد پیرو احساسات و عواطفش می‌باشد، چنان‌که انگیزه‌ی بسیاری از رفتارهایش دلبستگی‌ها و دل آزردگی‌هاست، یا روحیه‌ی تبعیت از رسوم رایج و تقلید از بزرگان قوم.(اهمیت «حکومت» و اداره کنندگان کشور نیز به همین علت است که در اصلاح یا به فساد کشاندن عامّه مردم تاثیری فراوان دارند و خواه ناخواه مورد تقلید عمومی واقع می‌شوند.)

۷.۳ - شواهدی از قرآن


به این جهت در قرآن کریم و احادیث، محبت و عداوت آدمی نیز تحت حکم الهی در آمده چنانکه می‌فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ اِخْوانَکُمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْاِیمانِ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هرگاه پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دهند آنها را ولی (دیار و یاور و تکیه‌گاه) خود قرار ندهید...» (آیه‌ی بعد از آن نیز با لحنی تهدیدآمیز می‌فرماید: نباید قوم و خویش و اموال و تجارت، از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوب‌تر باشد. آیات در این مضمون فراوان است و مجال شرحش نیست، از جمله رجوع شود به:سوره مائده، سوره اعراف،سوره ممتحنه)
و راجع به تبرّی جستن حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) از عمویش می‌خوانیم: «فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبّری مِنْهُ؛ چون بر او (ابراهیم) آشکار و ثابت شد که (عمویش) دشمن خداست (چون بت‌تراش است) از او بیزاری جُست.» (این سوره‌ها نیز ملاحظه شود. سوره توبه، سوره بقره، سوره‌ زخرف)
چنانکه از این آیه و نمونه‌های دیگر بر می‌آید این بیزاری و دوری و زشت شمردن نسبت به عقیده‌ نادرست و اعمال ناشایست کافران می‌باشد نه خود شخص، تا «انسان دوستان» خرده نگیرند که باید همه را دوست داشت، که «صلح کل» بودن در واقع نشان عقیده‌ راسخ و ثابت نداشتن است، و آفریدگار متعال و رسولش نیز از مشرکان بَری و بیزارند، یعنی از شرک و عقاید سخیف و فاسد.

۷.۴ - شواهدی از روایات


و اینک شاهدی از احادیث:
فُضیل بن یَسار گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسیدم، آیا حب و بغض از ایمان است؟
فرمود: مگر ایمان چیزی غیر از حب و بغض است؟ سپس این آیه را تلاوت فرمود:
«خدا ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دل شما بیاراست، و کفر و نافرمانی و عصیان را ناپسند شما کرد، آنان هدایت یافتگانند.»
بر طبق حدیثی دیگر از امام جعفر صادق (علیه‌السّلام)، روزی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با طرح سئوالی در بین اصحاب به تعلیم آنها می‌پردازد و می‌پرسد: کدام یک از دستاویزهای ایمان محکم‌تر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند، و بعضی گفتند نماز، و برخی گفتند زکات، و بعضی روزه و گروهی حج و عمره را نام بردند، و بالاخره عده‌ای گفتند جهاد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: هر یک از اینها را که گفتید فضیلتی است، ولی جواب پرسش من نیست، محکم‌ترین دستاویزهای ایمان دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا و پیروی اولیاء خدا و بیزاری از دشمنان خداست.
و حتی این حالت دوست داشتن نیاکان و کارهای خیر، و دشمن داشتن بدکاران به واسطه‌ی اعمال شرشان، خود میزان خوبی و بدی شخص معرفی شده:
امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: هرگاه می‌خواهی بدانی در تو خیری هست، به دلت نگاه کن. اگر اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن داری، در تو خیر است و خدا هم ترا دوست دارد، و اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست داری، در تو خیر نیست و خدا دشمنت دارد، و هر کس همراه دوست خود است.
جمله‌ اخیر این حدیث «والمرء مع من احبَّه» قابل تامل بیشتر است، زیرا حاکی از یک اصل اعتقادی در اسلام و بلکه حالتی طبیعی از انسان است.
توضیح این که انسان که بر فطرت توحید زاده می‌شود، و روحش آینه‌ای است پاک و پذیرای هر نقش و نگار، (نویسنده توجه دارد که در این باب بحث‌ها و گفتگوهاست، اما آنچه مقتضی مقام و اصحّ اقوال دانست ذکر کرد.) در طول عمر ضمن مواجهه با امور مختلف و اشتغال به کارهای گوناگون در هر رویارویی با این پرده‌های رنگارنگ تصویری زشت یا زیبا بر روحش می‌افتد، و خواه ناخواه تاثیری بر جان و دلش می‌گذارد، و رفته رفته نوعی انس، علاقه و دوستی، شیفتگی به حق و حقیقت، علم و فضایل انسانی، خدمات عام المنفعه یا زن و فرزند، مال و منال، جاه و جلال و مانند این‌ها پیدا می‌کند، و سرانجام از صفات و علایقی که بسته به نوع کار و تماسش پیدا کرده شخصیت خاص او شکل می‌گیرد، (کراهت مکاسبی چون کفن فروشی و قصابی (ذبح حیوانات نه گوشت فروشی) دلیلی آشکار بر اثر‌پذیری انسان و شکل گرفتنش از نوع کار و اهدافی که در زندگی دارد می‌باشد.) و دست آوردها و مُکتَسباتش فراهم می‌آید و لذا حشر و نشرش با همان‌هاست که وابسته و دلبسته به آنها بوده: خدایا هوی، حق یا باطل...

۷.۵ - اهمیت زیارت‌نامه‌ها در تولی و تبری


اینک که دانستیم چرا «انسان با کسی است که به آن محبت می‌ورزد» ارزش تَولی و تبری را در تربیت آدمیزاد و تعیین مسیر فکری و گرایش قلبی‌اش بهتر درک می‌کنیم، و به اهمیت زیارت‌نامه‌ها بیشتر پی می‌بریم که مستقیماً محبت و ولایت ائمه‌ معصومین را تلقین می‌کند، و لعن (لعنت: راندگی، اسم است از «لعن» قال الله تعالی: اَلا لعنةُ الله علی الظّالمین (هان که لعنت خدا بر ستمگران باد) ملعون: رانده و دور کرده از نیکی و رحمت «منتهی الارب). و طعن بر ظالمان و غاصبان حق‌شان را بازگو می‌نماید، به خصوص در زیارت‌های حضرت سید الشهداء (علیه‌السّلام) اینک چند مثال که تَولی و تبری را می‌آموزد.

۷.۵.۱ - زیارت امیرالمومنین


در زیارت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌خوانیم:
خدایا! لعنت کن بر قاتلان امیر مؤمنان، خدایا لعنت کن قاتلان حسن و حسین را، خدایا لعنت کن قاتلان ائمه را، و عذابشان کن به عذابی دردناک که احدی از جهانیان را آن طور عذاب نکردی، به عذابی بسیار که آن را گسستن و انقطاعی نیست، و مدت و نهایتی ندارد (چرا؟) برای اینکه با والیان امر تو مخالفت و ستیزه کردند، و آماده کن برای آنها عذابی که آن را به هیچ یک از آفریدگانت وارد نکردی...
[۱۲۶] قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۴۶۹، ترجمه‌ی متن نخستین زیارت مطلقه‌ی امیرالمؤمنین.

غالباً تَولی و شیفتگی زائر به امام بعد از بیان فضایل و مقامات معنوی او ذکر می‌شود، تا علت و موجبی باشد بر محبت و دلدادگی که به آن نیکوان روحانی دارد.

۷.۵.۲ - امام‌ حسین در روز‌ عرفه


به نقل نمونه‌ای که از زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عرفه برگزیده شده اکتفا می‌کنیم:
تو درِ هدایت و پیشوای تقوی و دستگیره‌ی محکم و حجت بر اهل دنیا و پنجمین از اصحاب کسایی.
دست رحمت به تو غذا داد، و از پستان ایمان شیر نوشیدی، و در دامن اسلام پرورش یافتی. بنابراین دل به فراقت راضی نمی‌شود، و به زنده بودنت شک نمی‌کند.درود و رحمت خدا بر تو و بر پدران و فرزندانت باد.
بعد از چند سلام و تحیت این چنین ابراز عواطف دوستانه می‌نماید:
‌ای فرزند رسول الله! پدر و مادرم فدایت باد.
‌ای ابا عبدالله! پدرم و مادرم قربانت باد.
واقعاً پیش آمد ناگوار و مصیبت وارده به تو بر ما و بر همه‌ی اهل آسمان‌ها و زمین بزرگ و ناراحت کننده است.پس گروهی که زین بر اسب نهادند و لگام بر دهنش زدند و آماده‌ی جنگ و قتل تو شدند خدا لعنت کناد (از رحمت خود دور کناد). در زیارت سید الشهداء (علیه‌السّلام) با این عبارت از جانیان و قاتلان تبرّی می‌جوییم:
لعنت شود و ملعون باد امتی که شما را کشت، و امتی که با شما مخالفت کرد، و امتی که ولایت شما را انکار کرد، و امتی که بر ضد شما پشتیبانی دشمن کرد، و امتی که حاضر (در صحنه‌ی نبرد) بود و شهادت را نطلبید. شکر خدا که جایشان را آتش دوزخ قرار داد...
[۱۲۸] قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۵۶۱.

در زیارت کوچکی از امام حسین (علیه‌السّلام)، نیمی از آن لعن و تبرّی است:
سلام بر تو‌ای ابا عبدالله، رحمت خدا بر تو‌ای ابا عبدالله. خدا ترا رحمت کند‌ ای ابا عبدالله. (با در نظر آوردن این رسم که کُنیه در عربی نامی احترام‌آمیز است. مزیت تکرار «یا ابا عبدالله» و ذکر نکردن اسم حضرت در زیارت مذکور معلوم می‌شود.)
خدا لعنت کند کسی که تو را کشت، و خدا لعنت کند کسی را که شریک در (ریختن) خون تو شد، و خدا لعنت کند کسی را که این خبر به او رسید و به آن راضی شد. من در پیشگاه خدا از اینها بیزارم.
در زیارتی دیگر بعد از چند سلام، زائر تَولی و تبرای خود را به زبان شهادت و گواهی دادن ذکر می‌کند، و این است ترجمه‌ی آن:
گواهی می‌دهم که تو حلال خدا را حلال شمردی و حرام خدا را حرام دانستی، و نماز را بر پا داشتی و زکات دادی، و به نیکی امر کردی و از بدی باز داشتی، و (مردم را) با روش حکیمانه و‌ اندرز دادن به راه پروردگارتان دعوت کردی.
گواهی می‌دهم که تو و هر که با تو کشته شد همه شهیدند و زنده و نزد پروردگارتان روزی داده می‌شوید.
گواهی می‌دهم کشنده‌ی تو در آتش است. به خدا می‌گروم (و خدا را می‌پرستم) به بیزاری جستن از کسی که ترا کشت، و از کسی که با تو جنگید و پیروی مخالفان ترا کرد، ‌و از کسی که بر ضد تو لشکر فراهم کرد، و از کسی که صدایت را شنید و یاری‌ات نکرد.
کاش من با شما بودم و به کامیابی بزرگ می‌رسیدم.
این مضامین شورانگیز در بیان فضایل فرزندان رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و آرزوی یاری و همراهی با آنان و لعن و طعن بر ظالمان و دشمنان‌شان دائم به زائر تلقین می‌شود، و باعث تشجیع و قدرت روحی او می‌گردد، و شعله‌ی خشم مقدسی را در کانون دلش روشن می‌کند، که ریشه‌ی هر ستم و ستمکاری را می‌سوزاند، و نفرت و بیزاری‌اش را نسبت به حکام ظالم بر می‌انگیزد، (در زیارت جامعه زائر به این حال تصریح می‌کند و می‌گوید: «سلمٌ لِمَن سالَمکم و حربٌ لِمَن حاربکم: ‌ای پیشوایان! هر کس که تسلیم و مطیع شماست من با او در صلح و صفایم، و در برابر کسی که با شما به جنگ پرداخته است، همه جنگ و ستیزم. نیز در همین زیارت زائر این چنین تولاّ و تبرّای خود را اظهار می‌کند: دلم زیر فرمان شما و رایم تابع شماست، و همواره آماده‌ی یاریتان هستم تا خدای تعالی دینش را به وسیله شما زنده گرداند...) حکامی که یا از نسل و تبار همان پلیدان گذشته یعنی بنی‌امیه هستند با همان خباثت و رذالت، یا از نظر فکری و راه سیاسی از دودمان آن طاغوتیان جاه طلب یعنی عباسیان می‌باشند، و در هر دو صورت دشمن علم و تقوی و فضایل انسانی‌اند که در عترت رسول متجلی بوده و مردم را به سوی آنان می‌کشانده، و همین علت اصلی بغض و کینه‌شان نسبت به خاندان رسالت بوده است، که تا روزگار ما نیز ادامه داشته و به صورت حبس یا تبعید و تهدید فقهای مجاهد ابراز می‌شده است.

۷.۵.۳ - زیارت عاشورا


بیشترین لعنت و بیزاری از دشمنان خاندان عصمت و طهارت و مخالفان امامت و حکومت علی و آل علی (علیه‌السّلام) در زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا وارد شده، که ترجمه‌ی بخشی از آن ذکر می‌شود:
‌ای ابا عبدالله! راستی که این پیش آمد ناگوار و مصیبت رسیده به تو بر ما و بر همه‌ی مسلمانان بزرگ و سترگ است.آنچه به تو رسیده در آسمان‌ها بر همه‌ی آسمانیان (نیز) سترگ و بزرگ است.
پس خدا لعنت کناد (دور از رحمتش گرداناد) گروهی را که بنیاد ستم و بیداد بر شما خاندان (پیامبر) را پی‌ریزی کردند، و خدا لعنت کناد مردمی را که از (تصدی) مقامتان شما را باز داشتند و از رتبه‌ها و درجاتی که خدا شما را در آنها نهاده بود دور کردند.
خدا لعنت کناد گروهی که شما را کشتند، و هم لعنت کناد کسانی را که برای قدرت دادن به آنان در جنگ با شما زمینه فراهم کردند.
من در پیشگاه الهی و حضور شما از آنان و پیروان و تابعان و دوستانشان بیزاری و دوری می‌جویم.
‌ای ابا عبدالله! واقعاً تا روز قیامت من صلحم با هر که با شما سر صلح و آشتی دارد، و در نبردم با هر که با شما در جنگ است.
خدا لعنت کناد آل زیاد و آل مروان را، و خدا همه‌ی بنی امیه را لعنت کناد، و خدا لعنت کناد پسر مرجانه را، و خدا لعنت کناد عمر بن سعد را، و خدا لعنت کناد شمر را.
خدا لعنت کناد مردمی را که زین بر نهادند و لگام زدند (اسبان را) و نقاب بستند برای جنگ و کشتن تو...
‌ای ابا عبدالله! من تقرب می‌جویم به خدا و رسولش و امیرِ مؤمنان و فاطمه و حسن و تو به دوستی و پیوستگی داشتن با تو، و بیزاری و دوری از هر کس که پایه‌ی (ظلم و قتل شما را) گذاشت و ساختمانش را بر آن بنا کرد، و ستم و بیدادش را بر شما و بر پیروانتان روا داشت...
این تَولی و تبری با تعبیراتی همانند آنچه نقل شد در بقیه‌ی زیارت عاشورا ادامه می‌یابد، تا به لعن و سلام می‌رسیم که هر یک صد مرتبه خوانده می‌شود، و اثر تلقینی خاصی در خواننده‌ی بیدار دل بر جا می‌گذارد، و اینک ترجمه‌ی لعن آن:
خدایا! لعنت کن نخستین ظالمی را که به حق محمد و آل محمد ظلم کرد، و آخرین پیرو او را در این ستم.
خدایا! لعنت کن گروهی را که در جنگ با حسین کوشیدند، و (جماعتی را که) پسندیدند و پیروی کردند و پیمان بستند و موافقت کردند با کشتن او. خدایا! همه‌شان را لعنت کن و دور از رحمتت گردان.
آنچه در این لعن قابل ذکر است تاکید و تشدید است که در آنها شده، و این روشنگر خباثت و دنائت افراد ملعون و جنایات جبران ناشدنی است که به حکومت حق و عدالت کردند و مسیر تاریخ اسلام را منحرف نمودند، بنابراین سخن بر سر عداوت خصوصی دو قبیله و یک جنگ پایان یافته در زمان و مکان خاص نیست، بلکه مبارزه‌ی حق است و باطل، عدالت و ظلم، در طول تاریخ انسان، که امروز نیز با تمام مظاهرش شاهد و ناظر آنیم.
پس تا کاخ ستمی در جهان برپاست، این دعایِ بد (دعای بد، مترادف نفرین و لعن است.) رواست، و تا دست تجاوزی دراز است، درِ این لعن به رویشان باز است.
این لعن‌ها و نفرین‌های پیاپی طبعاً دشمنی و نفرت خواننده‌ زیارت عاشورا را به آن ستمگران و پیروانشان که همیشه یافت می‌شود بر می‌انگیزد، و شعله‌ خشمی مقدس را بر ضد هر تجاوز و حق کشی و بی‌عدالتی در دلش روشن نگاه می‌دارد، و قهری آشتی ناپذیر را با هر گناه و ستم و پلیدی در وجودش بر جا می‌گذارد، و طبیعی است که چنین زائری خود هیچگاه به خیانت و جنایت آلوده نخواهد شد، و این است اثر تربیتی و عملی تَولی و تبری.

۸ - فهرست‌منابع



(۱) آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری (م. ۱۳۵۸ ش.)، قم، صدرا، ۱۳۷۰ ش.
(۲) اخلاق در قرآن (پیام قرآن)، مکارم شیرازی و دیگران، قم، هدف، ۱۳۷۷ ش.
(۳) اخلاق محتشمی، نصیر الدین الطوسی (م. ۶۷۲ ق.)، به کوشش دانش پژوه، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ ش.
(۴) الاصفی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، به کوشش مرکز الابحاث والدراسات، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۸ ق.
(۵) بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
(۶) بیان السعاده، الجنابذی (م. ۱۳۲۷ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ ق.
(۷) التبیان فی آداب حملة القرآن، النووی (م. ۶۷۶ ق.)، به کوشش احمد عدنان، بغداد، مطبعة السعد، ۱۹۸۹ م.
(۸) التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش.
(۹) تسنیم، جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش.
(۱۰) تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق.
(۱۱) تفسیر العیاشی، العیاشی (م. ۳۲۰ ق.)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
(۱۲) تفسیر فرات الکوفی، الفرات الکوفی (م. ۳۰۷ ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش.
(۱۳) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۹ ق.
(۱۴) تفسیر القرآن الکریم، ابوحمزة الثمالی (م. ۱۴۸ ق.)، گردآوری عبدالرزاق حرزالدین، به کوشش معرفت، قم، الهادی، ۱۴۲۰ ق.
(۱۵) تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م. ۱۰۵۰ ق.)، به کوشش خواجوی، قم، بیدار، ۱۳۶۶ ش.
(۱۶) تفسیر القمی، القمی (م. ۳۰۷ ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق.
(۱۷) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.
(۱۸) تفسیر المحیط الاعظم، سید حیدر آملی (م. ۷۸۲ ق.)، به کوشش موسوی تبریزی، وزارت ارشاد، ۱۴۱۴ ق.
(۱۹) تفسیر منهج الصادقین، فتح الله کاشانی (م. ۹۸۸ ق.)، به کوشش مرتضوی، غفاری، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۸۵ ق.
(۲۰) تفسیر موضوعی قرآن کریم، جوادی آملی، تهران، اسراء، ۱۳۷۳ ش.
(۲۱) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۲۲) تفسیر نور، قرائتی، قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۷۶ ش.
(۲۳) تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۲۴) جامع الاخبار، محمد بن محمد الشعیری (قرن ۶)، بیروت، الاعلمی، ۱۴۰۶ ق.
(۲۵) الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.
(۲۶) حلیة الابرار، سید هاشم البحرانی (م. ۱۱۰۷ ق.)، به کوشش مولانا، قم، المعارف الاسلامیة، ۱۴۱۱ ق.
(۲۷) خصائص الوحی المبین، ابن البطریق (م. ۶۰۰ ق.)، به کوشش المحمودی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۷ ق.
(۲۸) الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق.
(۲۹) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش.
(۳۰) شرح اصول کافی، محمد صالح مازندرانی (م. ۱۰۸۱ ق.).
(۳۱) شرح قصیدة ابن القیم، احمد بن ابراهیم بن عیسی (م. ۱۳۲۹ ق.)، به کوشش الشاویش، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۶ ق.
(۳۲) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق.
(۳۳) شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی (م. ۵۰۶ ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ ق.
(۳۴) صراط النجاة، میرزا جواد التبریزی، دارالاعتصام، ۱۴۱۷ ق.
(۳۵) عدة الصابرین، محمدبن ابی بکر ایوب الزعی (م. ۷۵۱ ق.)، به کوشش زکریا علی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۳۶) علل الشرایع، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ ق.
(۳۷) فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفه.
(۳۸) فیض القدیر، المناوی (م. ۱۰۳۱ ق.)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
(۳۹) الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۱۱ ق.
(۴۰) الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)، به کوشش محمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
(۴۱) کشف الاسرار، میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش.
(۴۲) لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
(۴۳) لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش.
(۴۴) مجمع البحرین، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)، به کوشش احمد الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق.
(۴۵) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۴۶) مجموع الفتاوی، ابن تیمیه (م. ۷۲۸ ق.)، به کوشش عبدالرحمن بن محمد، مکتبة ابن تیمیه.
(۴۷) مسند ابی داود الطیالسی، سلیمان بن داود (م. ۲۰۳ ق.)، بیروت، دارالحدیث.
(۴۸) المصنّف، ابن ابی شیبه (م. ۲۳۵ ق.)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، ۱۴۰۹ ق.
(۴۹) معانی الاخبار، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ش.
(۵۰) معجم الفاظ الفقه الجعفری، احمد فتح اللّه، الدمام، ۱۴۱۵ ق.
(۵۱) مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.
(۵۲) من لایحضره الفقیه، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۱۱ ق.
(۵۳) المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۵۴) نثر طوبی، الشعرانی (م. ۱۳۹۳ ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۹۸ ق.

۹ - پانویس


 
۱. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۲۰۴، «ولی».    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن،، ص۸۸۵، «ولی».    
۳. شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۲.
۴. شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۳.
۵. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۲۰۶-۲۰۷، «ولی».    
۶. شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۳.
۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۱۵.    
۸. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۴، ص۵۵۸، «ولی».    
۹. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۱۴، «ولی».    
۱۰. دهخدا، لغت نامه، ج۵، ص۷۱۵۰، «تولی».
۱۱. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۲۴۰، «برء».    
۱۲. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۲۴۰، «برء».    
۱۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن،، ص۱۲۱، «برأ».    
۱۴. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۳۱، «برء».    
۱۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن،، ص۱۲۱، «برأ».    
۱۶. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، ص۴۷-۴۶، ماده بری.
۱۷. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج۴، ص۵۷۵، ماده تبری.
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۹۶.    
۱۹. تبریزی، میرزا جواد، صراط النجاة، ج۳، ص۴۵۲.    
۲۰. فتح‌الله، احمد، معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص۱۳۰.
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۱، ص۳۶۶.    
۲۲. طوسی، نصیرالدین، اخلاق محتشمی، ص۵۶۲-۵۶۳.    
۲۳. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، ج۱۰، ص۱۳۰.
۲۴. سلطان علی‌شاه، سلطان محمد بن حیدر، بیان السعاده، ج۲، ص۲۱۱.
۲۵. سلطان علی‌شاه، سلطان محمد بن حیدر، بیان السعاده، ج۳، ص۲۲.
۲۶. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۶، ص۴۷۸.
۲۷. ایوب الزعی، محمد بن ابی‌بکر، عدة الصابرین، ج۱، ص۸۹.
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۰.
۲۹. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، تفسیر صدرالمتالهین، ج۱، ص۱۷۱.    
۳۰. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۱، ص۲۷۴.
۳۱. حمد/سوره۱، آیه۶-۷.    
۳۲. میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار ، ج۲، ص۸۳.
۳۳. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص۱۲۴.
۳۴. آل عمران/سوره۳، آیه۲۸.    
۳۵. نساء/سوره۴، آیه۸۹.    
۳۶. نساء/سوره۴، آیه۱۳۹.    
۳۷. نساء/سوره۴، آیه۱۴۴.    
۳۸. مائده/سوره۵، آیه۵۱.    
۳۹. مائده/سوره۵، آیه۵۷.    
۴۰. اعراف/سوره۷، آیه۳.    
۴۱. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱.    
۴۲. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۴۴-۱۴۵.
۴۳. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، ج۳، ص۴۹۲.    
۴۵. قرائتی، تفسیر نور، ج۲، ص۳۵۹.
۴۶. نساء/سوره۴، آیه۶۰.    
۴۷. مائده/سوره۵، آیه۸۱.    
۴۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۲۵-۱۲۶.    
۴۹. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۳۹۸.    
۵۰. طیالسی، سلیمان بن داود، مسند ابی داود، ج۲، ص۱۱۰.    
۵۱. نووی، یحیی بن شرف، التبیان فی آداب حملة القرآن، ج۵، ص۱۶۳.    
۵۲. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۰.    
۵۳. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۲۵، ح۵.    
۵۴. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۲۴، حدیث۱.    
۵۵. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۲۷، حدیث۱۶.    
۵۶. مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.    
۵۷. توبه/سوره۹، آیه۱۱۴.    
۵۸. توبه/سوره۹، آیه۲۳.    
۵۹. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۴۰.    
۶۰. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۸، ص۸۷.    
۶۱. المصنف، ج۸، ص۱۹۶.
۶۲. شرح قصیده، ج۲، ص۴۷۵.
۶۳. آل عمران/سوره۳، آیه۳۱.    
۶۴. آملی، سیدحیدر، محیط الاعظم، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۳.
۶۵. شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.    
۶۶. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیرنورالثقلین، ج۴، ص۲۳۴.    
۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۴۵-۴۷.    
۶۸. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۹۴.    
۶۹. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۷، ص۳۴۸.    
۷۰. آل عمران/سوره۳، آیه۳۲.    
۷۱. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۶۶.    
۷۲. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان، ج۲، ص۲۸۲-۲۸۳.    
۷۳. کاشانی، فتح الله، منهج الصادقین، ج۳، ص۴۰۶.
۷۴. انعام/سوره۶، آیه۷۸.    
۷۵. انعام/سوره۶، آیه۷۹.    
۷۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۷-۳۸.    
۷۷. طلاق/سوره۶۵، آیه۲.    
۷۸. مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج۸، ص۲۲۱.    
۷۹. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴.    
۸۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۴-۲۱۶.    
۸۱. شوکانی، محمد، فتح القدیر، ج۴، ص۱۳۸.    
۸۲. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۲۶.    
۸۳. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الصافی، ج۴، ص۵۴.    
۸۴. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۱۹.    
۸۵. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۱۹.
۸۶. بحرانی، سیدهاشم، حلیة الابرار، ج۲، ص۴۴۰.    
۸۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۴۴.    
۸۸. شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.    
۸۹. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الاصفی، ج۲، ص۱۱۲۸.    
۹۰. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۱۴.    
۹۱. غافر/سوره۴۰، آیه۸.    
۹۲. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۲۵۵.    
۹۳. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۵.    
۹۴. عبس/سوره۸۰، آیه۳۴-۳۶.    
۹۵. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص۵۳۹.    
۹۶. آل عمران/سوره۳، آیه۳۱.    
۹۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۷، ص۹۴.    
۹۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۷، ص۹۴.    
۹۹. توبه/سوره۹، آیه۱۱۹.    
۱۰۰. ابوحمزه ثمالی، ثابت بن دینار، تفسیر ابی حمزه ثمالی، ص۱۹۴.    
۱۰۱. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۱۶.    
۱۰۲. ابن ابی‌الحدید، عبد الحمید بن هبه‌الله، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۲۳.    
۱۰۳. مریم/سوره۱۹، آیه۹۶.    
۱۰۴. ابن بطریق، یحیی بن حسن، خصائص الوحی المبین، ص۱۳۳.    
۱۰۵. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۷۳-۴۷۴.    
۱۰۶. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴، ص۲۲۰-۲۲۱.    
۱۰۷. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۵۹۵.    
۱۰۸. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۳.    
۱۰۹. المناوي، فیض القدیر، ج۴، ص۴۸۱.
۱۱۰. ابن بطریق، یحیی بن حسن، خصائص الوحی المبین، ص۳۰.    
۱۱۱. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۵۰.    
۱۱۲. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۵۹۵.    
۱۱۳. توبه/سوره۹، آیه۲۳.    
۱۱۴. مائده/سوره۵، آیه۵۱.    
۱۱۵. مائده/سوره۵، آیه۵۶.    
۱۱۶. مائده/سوره۵، آیه۵۷.    
۱۱۷. اعراف/سوره۷، آیه۲۶۹.    
۱۱۸. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱.    
۱۱۹. توبه/سوره۹، آیه۱۱۴.    
۱۲۰. بقره/سوره۲، آیه۱۶۶.    
۱۲۱. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۶.    
۱۲۲. توبه/سوره۹، آیه۳.    
۱۲۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۲۵.    
۱۲۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۲۵-۱۲۶.    
۱۲۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۷.    
۱۲۶. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۴۶۹، ترجمه‌ی متن نخستین زیارت مطلقه‌ی امیرالمؤمنین.
۱۲۷. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۴۵۰.    
۱۲۸. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۵۶۱.
۱۲۹. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۴۲۶، زیارت چهارم امام حسین علیه‌السّلام.    
۱۳۰. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۴۲۶، زیارت ششم.    
۱۳۱. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۵۴۷.    
۱۳۲. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۴۵۶.    


۱۰ - منبع


دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ششم، برگرفته از مقاله«تولی و تبری».    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «توّلی و تبرّی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۰۲    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.